جدول جو
جدول جو

معنی عین انا - جستجوی لغت در جدول جو

عین انا(عَ نِ اُ نا)
انا، وادیی است بین صلا و مدین، و آن بر ساحل واقع است. و گویند: نام قریه ای است در راه مصریان هرگاه به حج میروند. نام آن را عینونا نیز گفته اند. (از معجم البلدان). و رجوع به عینونا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ نُ)
زعرور است. (از تذکرۀ ضریر انطاکی ص 248). این نامی است که به دیاربکر و اربل و جز آن از مردم مشرق (بین النهرین علیا) به زعرور دهند. (از مفردات ابن البیطار). رجوع به زعرور شود
لغت نامه دهخدا
(عَ نُثْ ثَ)
نام آبی است که چون شخصی از عمالقه بنام اباغ در آنجا فرودآمد بدین نام شهرت یافت. ولی در حقیقت آن نام چشمه نیست بلکه نام وادیی است پشت ’انبار’ بر طریق فرات به شام. و آن را بصورت عین باغ و عین یباغ نیز گفته اند. (از معجم البلدان). موضعی است در شام. و یا موضعی است مابین کوفه و رقه. و یا نام بغداد و رقه. (از ناظم الاطباء).
- یوم عین اباغ، از ایام عرب. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
این کلمه بصورت جمع (عینانیان) در بیت ذیل از فردوسی در برخی از نسخ شاهنامه آمده است که ظاهراً ساکنان عینان منظور است. و در برخی نسخ دیگر ’غسانیان’ ضبط شده است:
ز عینانیان طائر شیردل
که دادی فلک را به شمشیر دل.
رجوع به عینان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ نِ)
تثنیۀ عین، در حال رفع. رجوع به عین شود، دو فرورفتگی در کنار زانو. (ناظم الاطباء). رجوع به عین شود
لغت نامه دهخدا
(دَج ج)
چشم کردن مرد را. و چشم زخم رسانیدن و بر چشم زدن. (از منتهی الارب) ، روان گردیدن آب و اشک. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عین. رجوع به عین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عیانا
تصویر عیانا
بطور آشکار، به عین
فرهنگ لغت هوشیار
این قدرجا
فرهنگ گویش مازندرانی
یک اندازه، هم اندازه
فرهنگ گویش مازندرانی